ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم
می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم
از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم
گریه از دوری وادی پیمبر می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم
می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم
از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم
گریه از دوری وادی پیمبر می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که مأموریت خود را به سر آورده ام
خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام
گوییا یک عمر بود این اربعینی که گذشت
از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام