ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگذارید کنار بدنش گریه کنم
بر تن زخمیِ بی پیرهنش گریه کنم
تا که سر داشت نشد خون سرش پاک کنم
بگذارید به زخم بدنش گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگذارید کنار بدنش گریه کنم
بر تن زخمیِ بی پیرهنش گریه کنم
تا که سر داشت نشد خون سرش پاک کنم
بگذارید به زخم بدنش گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دستی افتاد ز تن ، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن
مشک ! نومید مشو ، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن