ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
" علم عشق تو بر بام سماوات بریم "
دست در دست برآریم و به میقات بریم
" در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد "
گام در گام تو حق چشمه ای از زمزم زد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
" علم عشق تو بر بام سماوات بریم "
دست در دست برآریم و به میقات بریم
" در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد "
گام در گام تو حق چشمه ای از زمزم زد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای در شبِ چشمان تو مهتاب گرفتار
دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار
گیرایی مِی از نفس شعله ور توست
در هُرم لب توست می ناب گرفتار
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من زاده ی علی مرتضایم
من شاهباز ملک " لا فتی " یم
فضل و شرف ، همین بس از برایم
که خادمم به درگه حسینی