کنون که از محنت دست بر نمی دارد
دگر ز سوختنت دست بر نمی دارد
به نیزه ها تو چه گفتی که با تو لج کردند
که از سر دهنت دست بر نمی دارند
تو را بدون اباالفضل گیرت آوردند
که از سر بدنت دست بر نمی دارند
کنون که در ته گودالِ تنگ افتادی
و چکمه ها ز تنت دست بر نمی دارند
به نفعت است که حرفی به نیزه ها نزنی
و گر نه از دهنت دست بر نمی دارند