ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشمه ی عشق که جوشید خدا لب تر کرد
بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هر چه جوشید علی بود ؛ علی بود و خدا
نمک سفره ی این طائفه را حیدر کرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشمه ی عشق که جوشید خدا لب تر کرد
بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هر چه جوشید علی بود ؛ علی بود و خدا
نمک سفره ی این طائفه را حیدر کرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مظلب
یک کوزه ی بی آب ، از دریا چه میداند
یک مشت خاک از غربت صحرا چه میداند
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چهارده خورشید عقل ما چه میداند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت ارباب پسر دار شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند