ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کسی در پی گم گشته ی ما می گردد
دل جدا می رود و دیده جدا می گردد
بر سر راه چو فطرس به حریم کرمش
دل هر جائی ما در همه جا می گردد
بر لب تشنه او موج زند آب بقا
خضر هم در پی این آب بقا می گردد
ای گل گلشن این عالم ایجاد حسین
خلق را رحمت تو عقده گشا می گردد
به دعای عرفاتت که چو لب باز کنی
خار و خاشاک همی دست دعا می گردد
ای کریمی که ز سرشاری بحر کرمت
پیک جود تو به دنبال گدا می گردد
دل که بر سلطنت کون و مکان راضی نیست
به غبار سر کوی تو رضا می گردد
باده نوشان همه را مژده که از میلادت
در میخانه احسان تو وا می گردد