خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

003

دریافت فایل صوتی


متن شعر در ادامه ی مطلب




گرگ آن روز شَبان بود و خیانت می کرد

شیخ با جوهر تحریف کتابت می کرد

راویان راوی ابلیس شدند اینگونه

خِبره در جعل احادیث شدند اینگونه

رو به روی علی از نام علی بد گفتند

درد اینجاست که از قول محمّد گفتند

در زمانی که زمین بستر طُغیان شده بود

شهر آلوده به پیراهن عُصیان شده بود

کسی از تیره ی تردید عَلم برمی داشت

پِی آن کینه ی دیرینه قدم برمی داشت

کسی آن گونه که مَحرم شد و نامحرم بود

کسی آن گونه که میدانی و میدانم بود

همه ی عمر از این فتنه خبر داشت علی

چاه اگر کَند علی ، نخل اگر کاشت علی

چه نصیحت بنویسد پسر کعبه به غیر؟

به رفیقان قدیمی که زُبیرند زُبیر

به کسانی که به سلّاخی دین افتادند

و هم از اسب ، هم از اصل زمین اُفتادند

چشم ظلمت زده روشن به حقیقت ها نیست

گوش این قوم بدهکار نصیحت ها نیست

جلوه ی خوف اگر داشت رجا هم دارد

مرتضی جاذبه و دافعه باهم دارد

فاتح بدر و اُحد میرسد از راه ،علی

مرد همواره توکّلتُ علی اللّه ،علی

وقت آن شد که شکوه علی اعجاز کند

ذوالفقار است که باید سخن آغاز کند

چشم لشکر به تحیّر نفسی پلک نزد

خطبه را تیغ دودم خواند و کسی پلک نزد

تیغ بردار و برو ، توُسن خود را هِی کن

چادر فتنه بسوزان و جمل را پِی کن

هیچ تیری نرود سوی خطا سمتِ هدر

تیغ اگر تیغِ پسر باشد و فرمان پدر

نفس معرکه تکبیر حسن را می خواست

ختم این غائله شمشیر حسن را می خواست

خاکمالِ قدمِ او عَلمِ دشمن شد

آتش افروخت و تکلیف جمل روشن شد


می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام 

خبر این است به سردار بگو برگردد 

از دم خیمه ی کفار بگو برگرد 

خبر این است ، خبر بادیه را پیموده 

دین به حیله ، به دسیسه ، به فریب آلوده 

خبر این است که کر می کند آدم را ؛ کر

طبل تو خالی این فرقه ی سرسام آور

خبر این است که پیمان شکنی ها علنی ست

داستان اُخد و تنگه و پیمان شکنی است 

لشکر اهل حق از وادی حق برگشته

رو به روی تو کسی نیست ورق برگشته 

آه برگرد که پیکار میان خود ماست

پسر هند جگرخوار میان خود ماست

آه برگرد که پشت سر تو دشمن توست 

و جهاد تو در این لحظه نجنگیدن توست

گاه در معرکه باید شرر سوزان بود 

بین خاکستر خاموش ، ولی پنهان بود

مثل آن رود شد ، آن رود که آرام گذشت 

رود ، رودی که در اعماق دلش طغیان بود

مثل مقداد که شمشیر به کف در کوچه 

چشم در چشم علی منتظر فرمان بود

آه مالک تو بگو تو که خودت می دانی 

که پس از فاطمه دنیای علی زندان بود

این که بر نیزه نشان دادند بگو قرآن نیست 

آن که در شعله ی در سوخت ، همان قرآن بود 

می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام 

می نویسم که شب تار سحر می گردد 

یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد 




نظرات  (۰)

از نظرات خوب خود ما را بهره مند سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما