ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کجا مجلس مدح تو به پا مى گردد
اشک شوق از قفس دیده رها مى گردد
با شما مى شکفد غنچه اگر مى شکفد
یا که برگى اگر از شاخه جدا مى گردد
روى خورشید اگر از تو درخشان نشده ست
پس زمین دور سر شمس چرا مى گردد ؟
"بأبى أنت و أمّى" که سعادتمند است
هرکه در مسلک عشق تو فدا مى گردد
کعبه از عشق تو بى پرده گریبان چاک است
بى سبب نیست اگر قبله ى ما مى گردد
دور باطل زده ، سرگرم تسلسل شده است
هر که بى مهر تو دنبال خدا مى گردد
درد ما درد خمارى ست ، که با یک بوسه
روى انگور ضریح تو دوا مى گردد
عاقبت مى رسد آن مرد و چو ایوان نجف
گنبد همسرتان نیز طلا مى گردد