ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قبله تا طاق دو ابروى تو را کم دارد
چون نمازی ست که انگار خدا کم دارد
همه ی خلق سر سفره ی تو مهمانند
کرم سفره ی تو باز گدا کم دارد
سر ما را به دو تا کیسه ی زر گرم نکن
سائل خانه ات این بار دعا کم دارد
گریه کن هاى تو را قلب مصفا دادند
هرکجا گریه ی تو نیست صفا کم دارد
کاروانى پى ات افتاد و پى اش افتادم
دیدم انگار سگ قافله را کم دارد
من پى تربت بین الحرمینم ، بفرست
چون مریضى که مریض است و دوا کم دارد
تا رسیدن به کمالات ؛ بلا باید دید
هرکسى که نرسیده ست بلا کم دارد
بین حج کرببلا رفتى و یعنى حج هم
نیست مقبول اگر کرببلا کم دارد
خانه ی ما دو سه ماه است حسینیه شده
این وسط عکس تو را خانه ی ما کم دارد
عاقل آن است که مسکین اباعبدالله ست
هر کسى نیست در این خانه گدا ؛ کم دارد
گریه کم دارم و فریاد زدن ، پس اى داد
مانده حالا جگرم بین دو تا "کم دارد"