ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارد ، او وا نمی گذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غرقاب ما را نمی گذارد
هل من معین او را باید جواب دادن
شیعه امام خود را تنها نمی گذارد
زهرا به دوستانش قول بهشت داده است
بر روی گفته ی خویش او پا نمی گذارد
ما و فسرده حالی مولا نمی پسندد
مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد
از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم
باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی گذارد
مأجور درگاه اباعبدالله (جانم بفداش) باشید .