ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی آبرو هستم شدم شرمنده زین رفتار
بدنامی ام دارد فقط خجلت برای یار
دارد فراق کربلایت می کُشد من را
من نوکر خوبی نبودم بهرِ تو انگار
حتی به اجدادم همیشه مرحمت داری
لعنت به من ! گر لطفتان را می کنم انکار
آیا شود در آستانِ صحنِ پُر عشق
گریه کنم تکیه دهم لَختی به دیوار؟؟
قلباً یقین دارم سلام از راه دورم
محسوب شد مثل طواف قبرت هر بار
امشب شبِ جمعه ست من هم آرزو دارم
کی می دهی پس اذن بهر لحظه ی دیدار؟؟
گفتند آن ها که شبِ جمعه حرم بودند:
بشنیده اند آه و فغانِ مادری غمدار
امشب حرم غرقِ فغان و شور و شین است
ذکر لبِ زهرای اطهر یاحسین است