ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حاصل جبر روزگارت بود
کم اگر دیده ای پیمبر را
کی فراموش میکنی بانو
خاطرات کبود مادر را
دختر حیدری و زهرایی
تو زنی در کمال معنی زن
توامان اهل صلحی و جنگی
خواهر کوچک حسین و حسن
چه کسی گفته اوست شوهر تو
گفته اند اینچنین ولی نشود
هر کسی خورده شیر زهرا را
یار با دشمن علی نشود
سیر از سفره ی کریمه شود
هر که مهمان دختر علی است
آنچه که مانده است بر جگرت
داغ افطار آخر علی است
مثل زینب تمام طول سفر
در کنار برادرت بودی
زینب از کودکان حفاظت کرد
تو پرستار خواهرت بودی
صوت قرآن ز نیزه می آمد
این چنین دین عشق ثابت شد
خارجی ها شلوغ میکردند
خطبه خواندی و شهر ساکت شد
سوریه حال دیگری دارد
این زیارت همیشه مطلوب است
لیک بعد از رقیه و زینب
طوف باب الصغیر هم خوب است