ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست
نوکر شدن ، سلمان شدن ، منّا شدن کم نیست
اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد
با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست
نوکر شدن ، سلمان شدن ، منّا شدن کم نیست
اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد
با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از قرائن این چنین پیداست در را دیده است
ما شنیدیم ، او ولیکن چل نفر را دیده است
قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل تر
بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خواهر مجتبی چه مظلوم است
غربتش از عزاش معلوم است
روضه خوان امام معصوم است
فاتح شام و کوفه کلثوم است
همه جا پا به پای زینب رفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جانی به بدن هست ، ولی تاب و توان نیست
در گریه مقامی ست که در آه و فغان نیست
در مدح شما اشک روان کار زبان کرد
چون حرف تمام است نیازی به دهان نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حاصل جبر روزگارت بود
کم اگر دیده ای پیمبر را
کی فراموش میکنی بانو
خاطرات کبود مادر را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگاه آسیه ها محو در قداست اوست
حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست
به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن
دختر دومیِ حضرت حیدر بودن
صدق الله العلی نام پدر بود و چنین
آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای مقامت فراتر از مریم
ای شکوهت رساتر از حوا
ام کلثوم خواهر زینب
عصمت الله دوم زهرا