ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست
نوکر شدن ، سلمان شدن ، منّا شدن کم نیست
اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد
با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست
محض گل رویش خدا خلق عوالم کرد
تنها دلیل خلقت دنیا شدن کم نیست
علم لَدُن را یادگار از جد خود دارد
عالم به علم عالم معنا شدن کم نیست
اصلا از آنجایی که او " زِینِ أَبِ " ثانی ست
باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست
در جان دختر ؛ حُسن مادر می کند جلوه
حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست
باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد
آیینه ی صدیقه ی کبری شدن کم نیست
مادر به اولادش دلش گرم است ، بی تردید
چشم و چراغ خانه ی زهرا شدن کم نیست
حوریه ای از حوریان دامن زهراست
انسیه ی انسیة الحوراء شدن کم نیست
از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر
ساره شدن ، هاجر شدن ، حوا شدن کم نیست
مریم به هر جایی رسید از خادمی اوست
قطعا کنیز دختر مولا شدن کم نیست
در باطن او نور عصمت می شود پیدا
الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست
بی شک پناه حجت حق زینب کبری ست
با این مراتب زینب صغری شدن کم نیست
با یک نظر بر چهره ی ماه بنی هاشم
پی می بری تاج سر سقا شدن کم نیست
حبل المتین ام ریشه های چادر بی بی ست
مصداق ناب " عروة الوثقی " شدن کم نیست
زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند
از شافعان محشر فردا شدن کم نیست
مرثیه اش اشک ملائک را در آورده
مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست
با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند
یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست
خار مغیلان ، ظلمت شب ، سایه ی دشمن
شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست
شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش
از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست
موی سپید و چشم تار و زانویی خسته
در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست
با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن
یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست