ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خواهر مجتبی چه مظلوم است
غربتش از عزاش معلوم است
روضه خوان امام معصوم است
فاتح شام و کوفه کلثوم است
همه جا پا به پای زینب رفت
در صفاتش جلال می بینم
حب او را کمال می بینم
چشمه اش را زلال می بینم
رتبه اش بی مثال می بینم
همه جا پا به پای زینب رفت
مثل زینب وقار بابا بود
کوه صبر و حیا و غم ها بود
در رشادت شبیه زهرا بود
خطبه اش ذوالفقار مولا بود
همه جا پا به پای زینب رفت
پیش نطقش وقار میریزد
جگر روزگار میریزد
عزت و اقتدار میریزد
رنگ و روی بهار میریزد
همه جا پا به پای زینب رفت
جلوه ی نور پنج تن بوده
گاه زهرا گهی حسن بوده
اسدالله بت شکن بوده
شاهد غارت بدن بوده
همه جا پا به پای زینب رفت
آنقدر گریه کرده پیر شده
بی حسین از زمانه سیر شده
غصه اش غصه ی حصیر شده
با چه وضعیتی اسیر شده
همه جا پا به پای زینب رفت
گرچه با ناقه های عریان رفت
به هواداری سلیمان رفت
جنگ خطبه شد و به میدان رفت
دو سه شب شهر کوفه زندان رفت
همه جا پا به پای زینب رفت
روی نی آفتاب را دیده
دور گردن طناب را دیده
گریه های رباب را دیده
خیرزان و شراب را دیده
همه جا پا به پای زینب رفت
روضه با اشک شور می گوید
از درخت و تنور می گوید
از مسیر عبور می گوید
ماجرا را به زور می گوید
همه جا پا به پای زینب رفت
شامیان سد راه می کردند
دختران را نگاه می کردند
هتک حرمت به شاه می کردند
بین مجلس گناه می کردند
همه جا پای به پای زینب رفت