ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب ز دل میکده پیمانه رسیده
جبریل خبر کرده که دردانه رسیده
هر کس که به پشت در میخانه رسیده
از زیر لبش ناله ی مستانه رسیده :
جز ساقی خود با همه بیگانه ام امشب
"زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب"
هر کس که شده عاشق دلدار بیاید
هر غمزده ی بی کس و بی یار بیاید
گویید به هر عبد گنهکار بیاید
ابلیس طمع کرده که این بار بیاید !
فطرس به تمنای نگاهی شده راهی
پر سوخته تا درگه شاهی شده راهی
تا دیده نبی آن رخ تابنده و مه رو
گل کرده به روی لب او نغمه ی یا هو !
دل برده پسر از پدرش با خم ابرو
از یمن قدومش شده در عرش هیاهو
او مظهر تابنده ی احسان قدیم است
الحق که حسین است ! رحیم است و کریم است
عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است
ورد سحر و نان شبش نام حسین است
چشمش که بگرید سببش نام حسین است
اصلا همه ی تاب و تبش نام حسین است
با اسم حسین است که دردم شده درمان
با ذکر حسین است شفا بحر مریضان
هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است
هم تربت قبرش به خدا مست کننده است
عطر حرم کرب و بلا مست کننده است
مثل سحر صحن رضا مست کننده است
مستانه بخواهید که دلدار رسیده
عشق نبی و حیدر کرار رسیده