ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رسیده ام به چه جایی ... کسی چه می داند
رفیق گریه کجایی ؟ کسی چه می داند
میان مایی و با ما غریبه ای ... افسوس
چه غفلتی ! چه بلایی ! کسی چه می داند
تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
" اسیر ثانیه هایی " کسی چه می داند
برای مردم شهری که با تو بد کردند
چگونه گرم دعایی ؟ کسی چه می داند
تو خود برای ظهورت مصمـّمی اما
نمی شود که بیایی کسی چه می داند
کسی اگر چه نداند خدا که می داند
فقط معطل مایی کسی چه می داند
اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست ...
تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند