ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چه باور نمی کنم اما ، می روم کربلا خدا را شکر
مردم ! آقای مهربانم باز ، راه داده مرا خدا را شکر
کربلایی و مبتلا داری ، شهر عشقی برو بیا داری
بر سر قدس و کعبه جا داری ، با دو گنبد طلا خدا را شکر
رازهایی ست پشت ماتم تو ، چه سُروری است آخر غم تو
شال مشکی چه رو سفیدم کرد در دل این عزا خدا را شکر
گر چه دنیا چنین پر آشوب است ، در کنار تو جای ما خوب است
گوشه ی کشتی حسینیم و گوشه ی چشم ناخدا را شکر
این که دل بی قرار عباس است ، کار دل نیست کار عباس است
آن که پروردگار عباس است اوست تنها خدا ، خدا را شکر
بغض ها کینه ها عداوت ها، غصه ها ترس ها حسادت ها
فقط اینجا میان هیئت ها کرده ما را رها ، خدا را شکر
درد ما چیست ؟ عاشقی ، مستی ، ای که درمان دردها هستی !
این که لطفت نکرده تا حالا درد ما را دوا خدا را شکر