ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را به نام هیچ کس قنبر نگردان
یعنى غلام خانه ی دیگر نگردان
معطل کن و چیزى نده ، بگذار باشیم
ما را فقیر این در و آن در نگردان
من از غلامان سیاه کربلایم
وقتى به تو رو می زنم رو برنگردان
لطفى که دارد تربت تو زر ندارد
این خاک پایى را که دادى زر نگردان
حرّ پشیمانیم و با تو حرف داریم
آقا به جان زینب از ما سر نگردان
حیفت نمی آید ز ما گریه نگیرى ؟
وضع بد ما را از این بدتر نگردان
خیلى برایم مادرم زحمت کشیده
آقا مرا شرمنده ی مادر نگردان
ما آمدیم این بار پیش تو بمیریم
پس لطف کن ما را به خانه برنگردان
من با فراتت چند سالى هست قهرم
اى تشنه لب با آن لبم را تر نگردان
من قول دادم از تو انگشتر نگیرم
اصلاً مرا مشغول انگشتر نگردان
برخیز که دور و بر زینب شلوغ است
در قتگله هم روى از خواهر نگردان
حداقل اى شمر پیش چشم زینب
عریان ما را این ور و آن ور نگردان