ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای کشتی نجات زمان کشتیم شکست
افتاده ام به ورطه گرداب خود پرست
در زیر تا زیانه رگبار و صاعقه
پشتم خمید و رشته امید من گسست
دستم بگیر و ساحل امنی ببر مرا
می ترسم از تلاطم این موج های مست
در عرشه سفینه ات ای نوح کربلا
جایی برای آدم کشتی شکسته هست؟
هر کس که دید حال پریشان وزار من
تنها نهاد دست تاسف به روی دست
سوگند برخدا که تو دریا دلی حسین
باید فقط به لطف تو چشم امید بست
از لطف چشم های تو کشتی قلب من
در ساحل عزای رقیه به گل نشست