ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب در این سفر ببین که به پای اراده ام بال و پری که داشتم از دست داده ام از بوی دود چادر آتش گرفته ام بسیار روشن است که پروانه زاده ام
من را به جا نیاوری اکنون بدون شک از غصۀ فراق تو از پا فتاده ام ای سر بلند، زینت دوش رسول عشق اینک تو زیر خاکی و من ایستاده ام افتاده ام به یاد تن پاره پاره ات حالا که سر به روی مزارت نهاده ام با این قد خمیده، برادر هنوز هم من دختر رشیدۀ این خانواده ام