جهت دریافت کامل مراسم " شب اربعین حسینی هیات ریحانه الحسین " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
جهت دریافت کامل مراسم " شب اربعین حسینی هیات ریحانه الحسین " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امروز اربعین عزیز دو عالم است
یا این که روز دوم ماه محرّم است ؟
یک قافله رسیده که ره توشه اش غم است
یک قافله که قامت بانوی آن خم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که مأموریت خود را به سر آورده ام
خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام
گوییا یک عمر بود این اربعینی که گذشت
از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اربعینی در دلم حال و هوایت مانده است
پس شمیم سیب سرخ روضه هایت مانده است
اربعینی گریه کردم من برایت روز و شب
تا به حالا بر تنم رخت عزایت مانده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد
تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد
کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود
به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت
... و زنده ام به دو نذر و نیاز پشت سرت
یکی به نذر دوباره تو را بغل کردن
و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نازنین یار ! مرا باز ندیدی ! باشد!
به گمانم که دل از من تو بریدی ! باشد!
بود همواره امیدم که مرا می خواهی
من همانم که نشستم به امیدی ، باشد!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
سخت است راه عشق ولی ساده میبرد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده ، میبرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط
ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم
دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می بـاریـد و من
بـی پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این روزها پر از تب مولا کجایی ام
اما هنوز کوفه ای از بی وفایی ام
ای زخمی از دورویی من! دوست دارمت
در گیر و دار تیرگی و روشنایی ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى سینهها در نالهاى جانسوز باشید
اى قلبها محزونتر از هر روز باشید
اى چشمها امروز بارانى ببارید
اى اشکها در زخم دل مرهم گذارید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب در این سفر ببین که به پای اراده ام بال و پری که داشتم از دست داده ام از بوی دود چادر آتش گرفته ام بسیار روشن است که پروانه زاده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب زینب رسیده از سفر برخیز ارباب با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب امیر قافله غم ز شام می آید سوار محمل و با احترام می آید سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب به خاک بوسی قبر امام می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
من جابر پیر توأم، ای دوست نگاهی جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی آرند همه بر شهدا، لاله و من هم باشد، گلم از سوز جگر، شعله ی آهی