ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اربعینی در دلم حال و هوایت مانده است
پس شمیم سیب سرخ روضه هایت مانده است
اربعینی گریه کردم من برایت روز و شب
تا به حالا بر تنم رخت عزایت مانده است
می شود اینجا نسیم کربلا را حس کنم
بین هیئت جلوه ی لطف و صفایت مانده است
مادرم از کودکی من را نمک گیر تو کرد
هر که نذری خورد عمری مبتلایت مانده است
لحظه هایم پر شده از ماتمی بی انتها
چون به قلبم حسرت کرب و بلایت مانده است...