ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این طفل که لب تشنه ی یک قطره ی آب است
یک قطره اشکش رزق صد جام شراب است
کرببلا حالا دو تا خورشید دارد
بر روی دست آفتابی آفتاب است
این که جلوی خیمه ها زانو زده کیست
شاید زبانم لال بیچاره رباب است
این که نمی خوابد علی تقصیر تو نیست
به جای لالا بر لب تو آب آب است
گیسو مکش اینقدر تو تازه عروسی
ای کاش می شد زودتر دست تو را بست
اصلا بیا و فرض کن که آب خورده
اصلا بیا و فرض کن یک گوشه خواب است
حالا دلت که سوخته ما را دعا کن
خانم دعای تو یقینا مستجاب است