ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت آن است بگیری قمرش گردانی
پسرت را به فدای پدرش گردانی
ایستاده به روی پای خودش از امروز
مرد گشته ببرش مردترش گردانی
بی گناهی تو اثبات شود می ارزد
پس ببر تا سند معتبرش گردانی
تو فقط نیزه نخور صد علی اصغر به فدات
دادمش بلکه بگیری سپرش گردانی
گلویش تازه گل انداخته من می ترسم
صبرکن تا صدقه دور سرش گردانی
جان من قول بده پیش کسی رو نزنی
جان من قول بده زود برش گردانی
طفل من تا بغل توست خیالم جمع است
نکند حرمله را با خبرش گردانی