ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز دنیا پیاله باران شد
تا خدا پر کشیدن آسان شد
آمد از ره، پدر بزرگ رضا
دل ما راهی خراسان شد
کوری چشم دشمنان علی
پسری حیدری نمایان شد
آمد عالیجناب فقه و اصول
روضه ها صاحب سخنران شد
مکتب آسمانیش روزی
بانی انقلاب ایران شد
مو سفید و خمیده قامت شد
تا دل گبر ما مسلمان شد
سخنان فصیح و روشن او
باعث اعتبار انسان شد
هر کجا حرف علم او آمد
دشمن شیعه رفت و پنهان شد
.....قطره ای از فرات نوشید و
کربلایی شد و پریشان شد
پدرش تا که آب زد به لبش
یاد شش ماهه کرد و گریان شد
حسرت این خبر به دل مانده:
«صحن تاریک او چراغان شد»
در وطن هم غریب و مظلوم است
شهر او پایگاه شیطان شد