ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قصد کرده است تمام جگرم را ببرد
با خودش دل خوشی دور و برم را ببرد
من همین خوش قد و بالای حرم را دارم
یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد ؟
دسترنج همه ی زحمت من این آهوست
چقدر چشم نشسته ، ثمرم را ببرد
این چه رسمی ست پسر جای پدر ذبح شود
حاضرم پای پسرهام ، سرم را ببرد
تا به یعقوب نگاهم نرسیده خبرش
می شود باد برایش خبرم را ببرد
نیزه دنبال دلم بود تنش را می گشت
قصد کرده است بیاید جگرم را ببرد
جان من ، قول بده دست به گیسو نبری
مقنعه ت باز شود ، بال و پرم را ببرد
تو برو خیمه خودم پشت سرت می آیم
چه نیازی ست کسی محتضرم را ببرد
دست و پا گیر شدم ، زود زمین می افتم
یک نفر زود ، تن دردسرم را ببرد
همه سرمایه ام این است که غارت شده است
هر که خواهد ببرد جنس حرم را ... ببرد
صد پسر خواسته بودم ز خدا ، آخر داد
صد علی داد به من تا که سرم را ببرد