ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حتماً ز سینه قلب پدر کنده می شود
وقتی که بر زمین پسر افکنده می شود
افتد اگر خراش به یک ناخن پسر
پا تا سر پدر ز غم آکنده می شود
ای وای از دل پدری که مقابلش
گلبرگ های دسته گلش کنده می شود
بابا اگر که داغ جوان دید ، ای خدا
تسلیتش کجای جهان خنده می شود ؟
این یوسفِ که بود که این بار واقعاً
دارد شکار گله ی درنده می شود
ارباب ! این مگر که علی اکبر تو نیست
دارد شبیه بسمل پرکنده می شود
دیده ببند تا که نبینی تنش چه طور
پامال تیغ و نیزه ی برنده می شود
خون را گرفت از گلویش تا نفس کشد
اما مگر عزیز دلت زنده می شود
گریه نکن اگر نشد آبش دهی حسین
ورنه امیر علقمه شرمنده می شود
زینب ز خیمه آمده تا یاری ات کند
دستش نزن حسین ... پراکنده می شود