ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما باده در پیاله ی عمار می خوریم
پایِ بساط میثم تمار می خوریم
تنها به خرج حیدر کرار می خوریم
خرده نگیر ! بر در و دیوار می خوریم
این عُرف شرعی ست ، به مقدار می خوریم
ماییم و جرعه های ز پیمانه ریخته
مُشتی خرابِ بر در میخانه ریخته
سلطان طوس باده کریمانه ریخته
با اینکه رعیتیم ، چه شاهانه ریخته !
عمریست از خزانه ی دربار می خوریم
ما حرفِ باده را سر منبر کشیده ایم
بر چشم گریه ، سرمه ی ساغر کشیده ایم
هر چه کشیده ایم ، ز دلبر کشیده ایم
حالا که ما به مالک اشتر کشیده ایم
پس یا علی ! سلامتی یار می خوریم
بر گِرد خم کهنه طواف جنون خوش است
در زیر چوب محتسبان ، رقص خون خوش است
در آینه جمال طرب ، لاله گون خوش است
جام بلا به امر شریعت ، فزون خوش است
فکه بگو که باده سر دار می خوریم
آخر دعای اهل نظر مستجاب شد
آخر جناب شیخ ز مسجد جواب شد
زاهد گریخت ، در وطنم انقلاب شد
انگورهای ری همه وقف شراب شد
این جام را به نیت مختار می خوریم