ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به روی دل، غم و داغ تو را گذاشته ام
به روی شانه ی خود کربلا گذاشته ام
برای آنکه مرا غُصه ی تو پیر کند
به روی کُلِّ جوانیم پا گذاشته ام
برای آنکه بگویم هنوز فکر توام
ببین که پیرهنت را کجا گذاشته ام
شکسته تر شده این دل،دل بدون حسین
شکسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام
اگر بناست ببینی مرا بیا گودال
گه خویش را لب گودال جا گذاشته ام
هنوز خون گلوی تو رنگ موی من است
گمان مبر که به مویم حنا گذاشته ام
نشد اگرچه تنت را کفن کنم اما
هنوز هم کفنت را سوا گذاشته ام