ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر
پریشان است احوال من از حالی پریشان تر
مزار جانشینان نبی را بی نشان کردند
و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر
پریشان است احوال من از حالی پریشان تر
مزار جانشینان نبی را بی نشان کردند
و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلم می شود مبتلایِ بقیع
هواییِّ حال و هوای بقیع
فقیرم فقیرم ، فقیرِ حسن
گدایم گدایم ، گدایِ بقیع
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خوش آن نسیم که مى آید از کنار بقیع
خوشا هواى روان بخش و مُشک بار بقیع
فرشتگان ز زمین مى برند سوى بهشت
براى غالیه ی حوریان غبار بقیع