ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود ، حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود ، حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اثر زهر به کل بدنت معلوم است
شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است
گاه غش می کنی و گاه به خود می پیچی
خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت
با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت
او هم کریم بود و به هنگام بخششش
خورشید و ماه یا که ستاره به جیب داشت