ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن که سائل از عطایایش تحیر می کند
غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند
می رود مسجد به منبر سَبّ حیدر می کنند
بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن که سائل از عطایایش تحیر می کند
غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند
می رود مسجد به منبر سَبّ حیدر می کنند
بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم
پرچم ، کُتل ، کتیبه ، علم دست و پا کنیم
بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن
اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جنگ با زهر چون که تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر در واقع اولین اثرش
روی هر فرد ، خشکی دهن است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گنبد ندارد
نام و نشانی بر روی مرقد ندارد
ای گریه کن ها!
سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رسم کریم هاست غم یار می خورند
در عمر خویش غصه ی بسیار می خوردند
راز نگفته دردلشان موج میزند
از دوست زهر و طعنه زاغیار می خورند