ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از روز عهد ، روز ازل نه ، قدیم تر
نشنیده ایم از تو کسی را کریم تر
اول تو با خدا به سخن لب گشوده ای
موسی کلیم بوده ولی تو کلیم تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از روز عهد ، روز ازل نه ، قدیم تر
نشنیده ایم از تو کسی را کریم تر
اول تو با خدا به سخن لب گشوده ای
موسی کلیم بوده ولی تو کلیم تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه ، آقای غریبم ، چقدر غم داری
تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه ات
باز هم روضه ی ناخوانده به عالم داری
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسه ای چون قند چیز دیگری ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را هر آنچه حضرت استاد یاد داد
یک گوشه چشم کودک سلطان به باد داد
جایی برای عرضه ی حاجت نداشتیم
ما را پناه گوشه ی باب الجواد داد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خبری می رسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیده ای قوم !
جمعه ی آمدن او به نظر نزدیک است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم
از فرط شور باده ی طوفان گرفته ایم
در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم
امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تن عاطفه ام، باز توان آمده است
به چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همیشه رهسپرم سوی جاده ی خورشید
منم مسافر پای پیاده ی خورشید
چه فرق می کند از پشت ابر هم باشد
به طالبش برسد استفاده ی خورشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نشیب های دل من فراز می خواهد
فراز اشک مرا در نماز می خواهد
مؤید است به روحُ القُدس قلم اما
برای شعر سرودن نیاز می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی ست
بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی ست
خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی ست
هر چه در مکتب استاد نوشتم لیلی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روز ازل که قسمت ما را نوشته اند
ما را به نام حضرت دریا نوشته اند
کار جنون ما به تماشا کشیده است
ما را غبار محمل لیلا نوشته اند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک سال می شود که تو هم پر کشیدهای
من هم به سوگ پر زدن تو نشستهام
شاید به جا نیاوریام آشنای من
میبینی از فراق تو خیلی شکستهام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها
در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در بین آب طفلی از قحط آب می سوخت
از هُرم تشنگی اش حتّی سراب می سوخت
خوابید ، لیک آن روز با چشم باز خوابید
می بست اگر که پلکش پرهای خواب می سوخت