ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمری تباه کردم عمر گران بها را
دیدم ره درست و رفتم ره خطا را
دشمن مرا صدا زد از دوست غافلم کرد
دنبال غیر رفتم گم کردم آشنا را
در سینه آه دارم درد گناه دارم
جز توبه نیست درمان این درد بی دوا را
هم مرگ پیش پا و هم عمر رفته از دست
یا رب ببخش ما را یا رب ببخش ما را
گیرم ز در برانی در پشت در بمانم
غیر از در تو دارم یا سیدی کجا را
من برده ام همیشه کوه گناه بر دوش
تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا
از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم
یأس مرا گرفتی دادی به من رجا را
هر کس ز پا درافتد بر دامنی زند چنگ
ای خاندان عصمت من دامن شما را
میثم تمام عالم آرند سر به سجده
هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را