ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در سینه مانده آهم ، خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم ، خیلی دلم گرفته
بر نفس خود اسیرم ، از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد
اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد ، غافل شد و اغفال شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آمدم تا که از این وضع نجاتم بدهی
از عذابت برَهانی و براتم بدهی
تو غنی هستی و من از همه محتاج ترم
مستحق نیستم آیا که زکاتم بدهی ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به بی آبرو اعتنا می کنند
همان ها که مس را طلا می کنند
زمینگیر را آسمان می دهند
و با باخته خوب تا می کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حتى اگر نبخشد ، این چشم تر می ارزد
این دور هم نشینى وقت سحر می ارزد
جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست
هر وقت می نشیند در پشت در می ارزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
توبه از جرم و خطا ، حال سحر می خواهد
خلوت نیمه ی شب اشک بصر می خواهد
وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بیمار می شوم که پرستاری ام کنی
خود را زمین زدم که هواداری ام کنی
گوشم پر از نصیحت و حرف است ای رفیق
من آمدم که رفع گرفتاری ام کنی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگذارید بر احوال خودم گریه کنم
بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم
فعل و قولم همه بی مورد و مردود بُوَد
جای آن است بر افعال خودم گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست
چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست
همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو
ببخش ! نیت و مقصود من الهی نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا
آخرش با کمک نَفس پرش می شکند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خاکی اَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم
آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم
چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم
چقدر پیش تو احساس خجالت کردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام
آه ای خدا ، خودم کمرم را شکسته ام
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن پشت سرم را شکسته ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یا عَظیمَ المَن ! گناه آورده ام
غافر التَوب ! اشتباه آورده ام
لا تُؤدِّبنی ، خودم شرمنده ام
تازه قلبم را به راه آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد
جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عطا کردی خطا کردم ، خطا کردم عطا کردی
وفا کردی جفا کردم ، جفا کـردم وفا کردی
تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی
ز عبد بیحیای خود حیا کـردی حیا کردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دردا که مثل میثم و سلمان نمی شویم
سلمان شدن که هیچ ، مسلمان نمی شویم
وقتی که غرق سستی و جهل و تغافلیم
لبریز استجابت و ایمان نمی شویم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل ما معتکف کوی خدا شد الحمد
درِ این ماه به روی همه واشد الحمد
رحمت و مغفرت از لطف خدا می بارد
دعوت عام ز هر شاه و گدا شد الحمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
این دل برای بزم دعا مفتخر شده
«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من
بر من بشارتی است که وقت نظر شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بساط عاشقی ما به پاست این شب ها
زمان آشتی با خداست این شب ها
گناهکار قدیمی دوباره برگشته
صدای زمزمه ها آشناست این شب ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمری تباه کردم عمر گران بها را
دیدم ره درست و رفتم ره خطا را
دشمن مرا صدا زد از دوست غافلم کرد
دنبال غیر رفتم گم کردم آشنا را