ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها
صد بار گفتم عاقبت یک بار توبه می کنم
آخر نمی آید چرا یک بار ، این یک بارها
من هر کجا که رو زدم رویم خریداری نداشت
پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها
دل مرده گشتم از گناه دل خسته ام از اشتباه
دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدارها
وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز
هر جا روم سد می کند راه مرا دیوارها
سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من
پس خوش به حال لذت خوابیدن هشیارها
گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا
خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها
گیرم مددکاری برای کار من پیدا نشد
نام علی وا می کند آخر گره از کارها
ذکر و دعای بی علی مثل غذای بی نمک
از برکت نام علی شیرین شود گفتارها
من سال ها دیوانه ی ایوان طلای حیدرم
عشق است با نام علی سرها رود بر دارها
گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر
بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها