ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی گناهِ شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
این دیده را فراق حریم تو کور کرد
از لطف مادری است نمک گیرتان شدم
با اشک روضه کامِ مرا هم که شور کرد...
...گاهی ز کوفه گفت، گهی ازمدینه گفت
با قصه های روضه مرا با شعور کرد
آباد باد خانه ی آن ذاکری که با
یک یا حسین، قلب مرا غرق نور کرد
دیدم میان هروله از من جوان تر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد
واحد، زمینه، روضه و منبر به جای خود
باید تمام، مجلستان را به شور کرد
"لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد"
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد
اصلا دخیل شاه خراسان شویم تا...
... شاید جواز کرب و بلا را صدور کرد
ان کنت باکیا لشی ء فابک الحسین
چند جمله مقتل است، به ذهنم خطور کرد
من یک سوال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد؟!
هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد!!!
با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد
دو پله سقوط کافی نیست؟