ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این ها به جای این که برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی
این ها قرار نیست به تو اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا ؟
این چند تا کنیز تو را جابه جا کنند
هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند
اما خدا کند به همین اکتفا کنند
تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین راه با لبه ای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای سرت دست و پا کنند