ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
او کعبه ی سروده ی هر انجمن شده است
او دلبر هزار اویس قرن شده است
او "کلنا محمد" آقای کربلاست
گاهی علی و فاطمه ، گاهی حسن شده است
هنگام جنگ آوری اش با مغیره ها
تازه دوباره داغ گل یاسمن شده است
یک کوچه باز شد ، فدکی قطعه قطعه شد
تنها گناه ، نام علی داشتن شده است
بالا سرش رسید و پدر ، دید غرق زخم
دُرِّ نجف چگونه عقیق یمن شده است
قطعه به قطعه ی جگرش را که جمع کرد
مشغول گریه بر جگر خویشتن شده است
روی عبا حدیث کسا نقش بسته است
هنگام روضه خواندن بر پنج تن شده است
جایی مقدر است بسوزد سرش ولی
قبل از تنور سهم دلش سوختن شده است
رخ بر رخش نهاد و صدا زد که های شمر
چکمه بپوش..لحظه ی دیدار من شده است