متن شعر در ادامه ی مطلب
گر چه در پای ظهور تو بکا کافی نیست
روضه و اشک نباشد که دعا کافی نیست
روضه خوب است به ما ترک معاصی بدهد
درس تقوا بدهد ، شور و نوا کافی نیست
باید این دغدغه ی روز و شب ما بشود
ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست
نرسد فرصت دیدار به پابند گناه
ابر باید برود آب و هوا کافی نیست
عذر و توجیه و بهانه که به دردی نخورد
عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست
توبه وقتی ست موثر که به همت باشد
صِرف خسته شدن از خبط و خطا کافی نیست
درد ما قلب سلیم است خدا میداند
حاجت دنیوی و دست گدا کافی نیست
باید از طایفه ی عشق اطاعت آموخت
زدن کوچه به نام شهدا کافی نیست
آخرش پیر شدم از غم دوری حرم
تا به کِی دوریِ از کرب و بلا ؛ کافی نیست؟
همه ی عمر به جد تو اگر گریه کنم
خون ببارد ز دو چشمم به خدا کافی نیست
گریهی صبح و مساءَت ز دل زینب بود
علت اشک مدام تو غم زینب بود