خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ashoura» ثبت شده است

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از دهِ آباد ما ویرانه می ماند به جا

آخرش از نام ما افسانه می ماند به جا

آن قدرها آمدند و آن قدرها می روند

سال هاى سال این میخانه می ماند به جا 

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب

بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر

گریه خواهد کرد بین روضه هایت بیشتر

گرچه عمری سائل لطف و مرامت مانده ام

می شوم شب های جمعه من گدایت بیشتر

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

مسافر کربلا



003

جهت دریافت کامل مراسم " شب اول محرم هیات خادم الرضا " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 


مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اول شعر که یا رب بشود خوب تر است

عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است

هر کسی در پی وصل است بگویید به او:

با توسل که مقرّب بشود خوب تر است

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود

پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر

از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد

و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد 

خون او تا به زمین ریخت ، معطر شد دشت

اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد 

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من هم به روی نیزه ببین گریه می کنم

بر ماجرای توست چنین گریه می کنم

کلی نگاه دور و برت پرسه می زند

اصلا فقط برای همین گریه می کنم

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود 

نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ که

پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هستی بدون گوهر مهرت بها نداشت

دیگر چه داشت حضرت حق ، گر تو را نداشت ؟

گلخانه بود اگر همه عالم بدون تو

ویرانه بود بی گل رویت ، صفا نداشت

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غم تا غم یار است از غم خیر دیدیم 

از گریه و از آه و ماتم خیر دیدیم 

هر وقت دم دادیم تو بر ما دمیدی 

مابین دم دادن دمادم خیر دیدیم 

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند

بند بند من افتاده ز پا را سوزاند 

آسمان تار شد و جرعه ی آبی این زهر

پاره های جگر غرق بلا را سوزاند 

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غمگین تر از پاییزم و ابر بهارم

از من گرفته کربلا دار و ندارم

ماندم تک و تنها در این شهر مدینه

رفته است دیگر دلخوشی از روزگارم

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید

بار گران در به درم را بیاورید

اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید

ای قوم روضه خوان ، جگرم را بیاورید

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این روزها پر از تب مولا کجایی ام

اما هنوز کوفه ای از بی وفایی ام

ای زخمی از دورویی من! دوست دارمت

در گیر و دار تیرگی و روشنایی ام

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ذکر مصیبت می‌کند : الشام الشام

تا یاد غربت می‌کند : الشام الشام


منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را

یک جا روایت می‌کند : الشام الشام

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غیر از غم معشوق در عالم خبرى نیست

جایی خبرى نیست که از غم خبرى نیست

پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد

ما هم دلمان سوخته ، این کم خبرى نیست 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما