ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید
بار گران در به درم را بیاورید
اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید
ای قوم روضه خوان ، جگرم را بیاورید
اُولی ترم من از همه در گریه بر خودم
اوّل برای من خبرم را بیاورید
بال مگس گرفت ز سیمرغ ، حوصله
ای اهل گریه پلک ترم را بیاورید
من مست حُب شدم ، سخن از مستحب نگو
ای تاک ها ، بَرِ شجرم را بیاورید
دستم نمی رسد که بیفتم به پای او
ای اهل اوج ، بال و پرم را بیاورید
کاشی کنید حوض دو چشم مرا و بعد
هر شب برای من قمرم را بیاورید
نه خوانده می شود ، نه نوشته ، ولی بگو
تشدید گریه ی سحرم را بیاورید
هر «یا حسین» زخم جدیدی ست کهنه کار
آن کهنه ی جدیدترم را بیاورید
حالا که تا دیار تو ما را نمی برند
ما قلبمان شکست ، حرم را بیاورید
بر تربتم ز روضه ی اکبر زنید آب
و آن گه به مرقدم پسرم را بیاورید