ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین
در غمت با گریه ی شام سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل در دامن خود یافتم
تا که با یاد غمت با چشم تر گفتم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین
در غمت با گریه ی شام سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل در دامن خود یافتم
تا که با یاد غمت با چشم تر گفتم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلبر آن است که خون ریزد و تاوان ندهد
یا اگر هم بدهد خون عزیزان ندهد
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
بکش امروز که جز تیغ تو فرمان ندهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید
بار گران در به درم را بیاورید
اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید
ای قوم روضه خوان ، جگرم را بیاورید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فصل اشک و سوز و و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
توبه از جرم و خطا ، حال سحر می خواهد
خلوت نیمه ی شب ، اشک بصر می خواهد
وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عالم محرم است سلامٌ علی الحسین
این ذکر عالم است سلامٌ علی الحسین
این جمله واجب است بگوییم و بشنویم
هرجا که پرچم است سلامٌ علی الحسین