ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حرف از وصیت های آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار
حرف از وصیت های مادر میزنی بابا
دل شوره داری ، از نگاهت خوب می فهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز می بینی مرا بین در و دیوار
یک روز می آیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو
پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو