ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام علیک یا ساقی
گوشه چشمی ، خراب آمده ام
اشک هایم دخیل دامن تان
زائر بارگاه میکده ام
دارم اذن دخول می خوانم
های و هوی مرا نگاه نکن
به دلم دست رد نزن امشب
روزگار مرا سیاه نکن
به سبوخانه ی نگاهت من
یازده جام می بدهکارم
چوب خط ِ مرا نگاه نکن
آمدم باز نسیه بردارم
درحجاز خمار چشمانت
باغ انگور عسکری داری
باده ات کهنه کار می خواهد!
عده ای خاص مشتری داری
«بسم رب الشراب» ؛ می نوشم
چه شرابی ! سرت سلامت باد
همه جا را بهشت می بینم
باغت آباد ، خانه ات آباد
قدحت تا مرا مسلمان کرد
أَشهدُ أَنَ باده... را خواندم
با لبی تر نماز عیشم را
سوی ایوان سامرا خواندم
در طواف پیاله ات دیدم
از سماعم ، سما به رقص آمد
قطره ای از مِی ات زمین افتاد
نجف و کربلا به رقص آمد
در سماعی چنین تماشایی
با دفش ؛ قم دوان دوان آمد
آخرین باده را کنار گذار
با نی و تار جمکران آمد