ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب برای عرض ارادت به محضرت
زانو زدم به رسم ادب در برابرت
جاری شده ست مدحیه ات بر زبان من
مستم دوباره از نفحات معطرت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب برای عرض ارادت به محضرت
زانو زدم به رسم ادب در برابرت
جاری شده ست مدحیه ات بر زبان من
مستم دوباره از نفحات معطرت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق
و باز می کند امشب زبان به مدحت عشق
کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که تاج مهر تو بر سر ندارد
از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد
سرمایه ی عشق شما راه نجات است
بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت ارباب پسر دار شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کعبه امشب ماه در دامان تو است
آسمان مبهوت و سرگردان تو است
جان پاک رحمةُ للعالمین
صاحب البیت خدا مهمان تو است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست
ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جذر مرا نگاه شما ، مد کشیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر دیدن کریمی یار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و اُمیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سُرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام ای دلیل کَرَّمنا
ای به عالم امام ، آمَنّا
به مسلمانیِ خودت سوگند
طاعتت واجب است ، سَلَّمنا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده
از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده
پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک سبد یاس در بغل دارم
آسمانی پر از غزل دارم
غزل از جنس لیلی و مجنون
مثنوی های بی مثل دارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عالم تمام عرصه ی جولان زینب است
صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است
هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست
نص صریح آیه ی قرآن زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با درد آمدیم و به دنبال مرهمیم
کیسه به دوش کوچه ی این نسل آدمیم
ما را نوشته اند گدایان اهل بیت
پس بی دلیل نیست که سلطان عالمیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا به هیبت یک زن فرود می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که تویی ما کداممان مردیم ؟
اگر تو اوج زنی ؛ زن شناس می گردیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی که تو را عرش معظم آورد
یک فاطمه زهرای مجسم آورد
قنداق تو را که آسمان می بوسید
جبریل به گریه های نم نم آورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قلم به دست گرفتم که با خدا باشم
قلم به دست گرفتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تو هم دوش انبیا باشم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خانه ی مولاست امشب جنّة الاعلای دیگر
فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر
جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی
اختری تابنده نه ، مهر جهان آرای دیگر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به بَرَش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه ی حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم
از فرط شور باده ی طوفان گرفته ایم
در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم
امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ی ما خراب شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور ، بر همه خطّ امان دهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دنیای با حضور تو زیباست واقعا
قطره کنار چشم تو دریاست واقعا
شاعر به عشق روی شما خط خطی کند!
اینجا قلم به شوق تو برپاست واقعا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام علیک یا ساقی
گوشه چشمی ، خراب آمده ام
اشک هایم دخیل دامن تان
زائر بارگاه میکده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عقل مجنون شود از این همه لیلایی تو
من و از دور تماشای تماشایی تو
از قدم های تو روشن شده این قلب سیاه
نیست حتی خود خورشید به زهرایی تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز
تلاش می کند اما نمی رسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمی رسد هرگز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ساقی بیاورید که بزمی به پا کنیم
ساغر بیاورید که قدری صفا کنیم
مطرب بیاورید که تا خط خویش را
از خط پیروان طریقت جدا کنیم