ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ساقی بیاورید که بزمی به پا کنیم
ساغر بیاورید که قدری صفا کنیم
مطرب بیاورید که تا خط خویش را
از خط پیروان طریقت جدا کنیم
عمری نماز پشت سر شیخ خوانده ایم
حالا شبی به پیر مغان اقتدا کنیم
خواندم دعا به مسجد و حاجت روا نشد
یکبار بین میکده امشب دعا کنیم
یک خمره نه ، دو خمره نه ، تا یازده رسید
ما آمدیم تا که ز دل عقده وا کنیم
حالا که نام پاک تو اکسیر واقعی ست
با ذکر یا حسن مس دل را طلا کنیم
وقتی که مرده را نگهت زنده می کند
با ید تو را مسیح پیمبر صدا کنیم
حرّیم و زیر دین نگاه تو رفته ایم
آقا چگونه قرض شما را ادا کنیم؟
حالا که بی ولای تو طاعات باطل است
باید نماز و روزه ی خود را قضا کنیم
فرموده اید شیعه به دوزخ نمی رود
پس هرچه خواستیم گناه و خطا کنیم؟!
وقتی به خاطر تو ، به ما شأن می دهند
دیگر چه احتیاج که در دین ریا کنیم
زهرا اگر اجازه دهد در بهشت هم
خدمت به خاندان شریف شما کنیم
تمّار شهر عشق علی باش ای رفیق
تا اینکه پای دار غمش گریه ها کنیم
گیرم که تو حبیب نبودی ، زهیر باش
تا اینکه زیر تیغ جنون جان فدا کنیم
در باب نوکری به مقامی نمی رسیم
تنها اگر به سینه زدن اکتفا کنیم
ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت
شب های جمعه روضه برایت به پا کنیم