ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق
و باز می کند امشب زبان به مدحت عشق
کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق
اگر چه قافیه ی شعر دست و پا گیر است
شروع می کند این بار هم به زحمت عشق
منی که مثل همیشه خراب و حیرانم
منی که گرم سرودن شدم به نیت عشق
کسی که آمدنش را خدا تبارک گفت
کسی که آمد و شد منتهای زینت عشق
ترنمات لبش آیه های کوثر بود
و داد خاتمه بر افترا و تهمت عشق
عجیب نیست که مولود بی نظیر رضا
شود برای همیشه امام عصمت عشق
سلام بر گل رویش بگو به قصد برات
نثار این پسر حضرت رضا "صلوات"
شکوه بی بدل لطف و مهر و جودی تو
و بانی همه ی خلقت و وجودی تو
گرفته دور و برت را هزار پروانه
چرا که خوشتر از عطر و گلاب و عودی تو
تویی نتیجه ی نذر و توسلات پدر
و ربنای قنوت و دم سجودی تو
ادامه داشت هنوز حرف های مردم شهر
تو ای سلاله ی زهرا اگر نبودی تو
تو استجابت سبزی به دست های گدا
زلال جاری فیضی شبیه رودی تو
پس از امام حسن سفره های رنگینی
برای مردم بی دست و پا گشودی تو
تو دستگیر همه هستی ای خدای کرم
که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم
منم همیشه مرید درِ تو باب مراد
دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد
ببخش این همه بد کرده ام به جان خودم
نگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد
چه قدر حاجت ناگفته را روا کردی
دم تو گرم و شود خانه ی دلت آباد
خوشا به حال گرفتار تو که مانند ...
رهایی است - اسیری به دست تو صیاد
هزار مرتبه شکر خدا که سائلم و
کرامت تو مرا در کنار تو جا داد
خلاصه این که منم خاکسار این درگاه
مزن به سینه ی من دست رد امام جواد
تمام آبروی من به زیر دین شماست
تمام آرزویم صحن کاظمین شماست