ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همه ش براى خودت ، آبرو به ما ندهید
غذا زیادتر از جنبه ی گدا ندهید
به درد عشق رسیدن دو سوم قرب است
هزار درد که دادید ، پس دوا ندهید
میان درد دواى مرا قرار بده
که زندگى نمی ارزد اگر بلا ندهید
محل گذاشتى و بى محلى ات کردیم
ازین به بعد بیایید رو به ما ندهید
به سینه ی من محتاج دست رد بزنید
ولى حواله ی من را به ناکجا ندهید
نداشتن برکت داشت ضایعش کردیم
از این به بعد به نااهل فقر را ندهید
مرا به دردسر انداخت بى خدا بودن
به عبد غیر خدا را تو را خدا ندهید
براى سوخته فرقى نمی کند اصلاً
که آخرش بدهیدش جواب یا ندهید
چو طفل سر به هوا شد ، دواش تنبیه است
به من که سر به هوایم دو شب غذا ندهید
سگ حرم به زبان آمد و مرا فهماند
نمی شود که بمالیم پوزه ، جا ندهید
در اختیار کسى نیست گریه ، دست شماست
نمی دهند به ما گریه تا شما ندهید
جهنم است بهشتى که آتشم نزند
به جان فاطمه از این بهشت ها ندهید
بیایید نامه ی ما را نخوانده پاره کنید
بیایید نامه ی ما را به مرتضى ندهید
اگر بناى تو این است عده اى نروند
از این به بعد به ما نیز کربلا ندهید